یاد ...
امشب تمام خویش را ، در خانه ات جا میکنم
این کهکشان بر هم زنم ، یاد از تو تنها میکنم
در باور خوب خدا ، راهی زنم بر آسمان
وانگه درین دیر مُغان ، فریاد و غوغا میکنم
سوی جمالت چون شوم ، بانگی ز نای خود زنم
تا آنکه در هر بند نی ، من خویش پیدا میکنم
ثبت است در هر دفتری ، بسم رَبِّ العُشاق را
دفتر به هم بر میزنم ، یک اسم بر پا میکنم
چندان ز خود بی خود شوم ، کز آسمان تنگم بوَد
چندان به او وصلی شوم ، یادش چو بَطحا میکنم
دست از سر خود گیرم و سوی بیابان میروم
بر جای یاد روی او ، تندیس بر پا میکنم
چون یاد رو ی خوب تو ، این خانه را برهم زده
امشب تمام خویش را ، در خانه ات جا میکنم
تا با "علی ی " داد زن ، ای یاوران عاشق شوید
گر عاشقی سر میدهی ، معشوقه رسوا میکنم ...
نظرات شما عزیزان: