من زنم امیخته ای از متانت وزیبایی
تلفیقی از ظرافت وهوش،شوری پر از احساسات
مرا تعریف نکن به تمجیدم بنشین....
به من یاد نده چه بپوشم.....
به من نیاموز چگونه بخندم....
من خودم خوب میدانم،خوب می فهمم، حتی بیشتر ازتو
اگر نمیتوانی تماشاگر زیبایی هایم باشی زندانبانم مشو ...
مرا مانند وسایلت که در کمدت پنهان کرده ای پشت عقاید پوسیده ات مخفی نکن ....
تو خوب میدانی تنها راه تسلط بر من گرفتن اعتماد به نفسم هست
ومن خوب میدانم ترس از دست دادنت زنجیر من است
تو خوب میدانی من زیباتر از حوریان بهشتی هستم که در خواب میدیدی
مرا از آن خود ندان من مالک نمیخواهم
همپا میخواهم، یار میخواهم ،حامی میخواهم،همنفس میخواهم....
من تو را میخواهم که تمام عمر تحسینم کنی نه تحقیرم
تو را میخواهم که حمایتم کنی نه محبوسم ....
بگذار تا زیبا هستم تمجید شوم این نیاز روح من است این را بفهم......
به جای حسادت که نامش را غیرت میگذاری عاشقم شو ودر دنیا فقط مرا بخواه
آن گاه خواهی دید که برایت دنیا را به آتش میکشم
خواهی دید که اگر زیباترین لباس هایم را بر تن کنم
اگر تمام چشم های عالم تحسینم کنندنگاهم را به تو می دوزم
ومیگذارم تو از داشتن من مست غرور شوی
وبه همگان نشان دهی که زیباترین ها را داری که زیباترین ها را می پوشد
وزیباییش را به رخ همگان میکشد وفقط وفقط به تو می اندیشد
وفقط قلب وروح و جسمش یک نفر را میخواهد
به جای تماشاگر بودن آن یک نفر شو.......
نظـــــــر یـــادتـــــون نــــــره
من:فقط برای خودم هستم...!!!
"من"؟!
چه دوحرفیه وسوسه انگیزیست...این"من"!
نه زیبایم،نه مهـربانم...نه عـاشق و نه محتاج نگاهی...!
فراری از دختران آهن پرست و پسران مانکن پرست...!
فقط برای خودم هستم...خوده خودم!مال خودم!
صبورم و عجول،سنگین،سرگردان،مغرور،قـانع،پر از احساس،
با یک پیچیدگی ساده و مقداری بی حوصلگیه زیاد!!!
و برای تو،تویی که؛
چهره های رنگ شده را می پرستی نه سیرت آدمی،
هیچ ندارم راهت را بگیر و بـــــــرو...!
حوالی "من" توقف ممنوع است!
تنهــایـم؛اما دلتنگ آغوشی نیستم...!
خسته ام؛ولی به تکیه گاه نمی اندیشم...!
چشم هـایم ترند و قرمز؛ولی رازی ندارم...!
چون مدتهاست دیگـر کسی را "خیلــی" دوست ندارم...!
گيرم که باخته ام !!!
اما کسي جرات ندارد به من دست بزند،
يا از صفحه بازي بيرونم بيندازد،شوخي نيست من شاه شطرنجم!
تخريب مي کنم آنچه را که نمي توانم باب ميلم بسازم...!
آرزو طلب نميكنم،آرزو ميسازم...!
لزومي ندارد من هماني باشم که تو فکر مي کني،
من هماني ام که حتي فکرش را هم نمي تواني بکني...!
لبخند مي زنم و او فکر ميکند بازي را برده،
هرگز نمي فهمد با هر کسي رقابت نمي کنم...!
زانو نمي زنم،حتي اگر سقف آسمان ،کوتاهتر از قد من باشد...!
زانو نمي زنم،حتي اگر تمام مردم دنيا روي زانوهايشان راه بروند...!
من زانو نمي زنم...!
نظـــــــر یـــادتـــــون نــــــره